بسم الله الغافر الذنب الکبیر ...
... ، خواستم اندکی از امیرالمومنین بنویسم ، به مناسبت نزدیک شدنمان به ایام ضربت خوردن شان .
اما نمی شود ...
روحت که کوچک باشد ، بر دلت مهر می زنند ... مهر هم که نزنند ، کوچک تر از آنی که در باره بزرگواری ها بنویسی .
یک چیز را اما می دانم و مطمئنم ... هر قدر هم که کوچک باشی ، یا نه بد تر، سر تا پایت را گناه گرفته باشد ، روی از اهل بیت نباید بگردانی ! ... باید همیشه در خانه آن ها را بزنی ...
از یک ماه فرصتی که داشتیم یک سوم اش مانده است . و گفته اند ، هر کس در این یک ماه بخشیده نشود ، برود تا روز عرفه ، یا رمضان بعدی ...
... رحیما ! مپسند که سنگینی بار گناهان عدیده ام را – که تو خود شمارشان بهتر از من می دانی – تا رمضان بعدی و یا حتی تا روز عرفه بر دوش کشم ...
ببخشای ما را ...
به حق قرآنت و به حق برحق اولیائت و دوستانت و به آبروی ایشان ...
در گذر از ما ...
کلمات کلیدی:
صفحه سه : تصویر چهل بانوی نقش آفرین به چاپ رسیده است و نام مبارک آنها هم پایین صفحه چاپ شده است .
ادامه مطلب را بخوانید ...
کلمات کلیدی:
بسم الله
خاتون نام ویژه نامه ایست ، کار شده توسط تیم ویژه روزنامه ایران . با هدف ( از قول روزنامه ایران ) « تبیین نقش حجاب در حفظ عفت و پاکدامنی (که درستش پاک دامنی است ) زن مسلمان ایران و تجلیل از مقام و منزلت وی . » به نقل از روزنامه ایران یک شنبه 23 مرداد – شماره 4864 )
چند تا یی پیوند در این رابطه :
نظرات و بیانات امام خامنه ای در رابطه با حجاب برتر ( چادر ) ---- توضیح روزنامه ایران درباره ویژهنامه خاتون ----حمایت مجلس ازاعلام جرم علیه روزنامهایران
جانشین سردبیر "خاتون" هم تکذیب کرد ------ مقابله جریان انحرافی با چادر،ادامهمسیر اصلاحات برای زدودن حیا از جامعه ------- یک تکذیبیه دیگر برای ویژه نامه جنجالی نقد شخصی بنده حقیر را در پست بعدی مطالعه فرمایید .
کلمات کلیدی:
به نام او
حضرت آقا دیروز با تعدادی از دانشجویان دیدار داشتند .
چند نکته خیلی جالب در این دیدار نظر مرا جلب کرد :
اول : آقا در تمام این دیدار لبخند می زدند . لبخندی که سه روز قبل در دیدار مسئولین نظام نبود . البته نمی گویم خدای نکرده از دست مسئولین ناراحتند و از دست دانشجویان خوشحال ، نه می گویم امید آقایمان به دانشجو ها بسیار زیاد است .
ایشان در دیدار مسئولین نظام فرموده بودند که :
«امروز بخصوص جوانهاى ما اعتماد به نفسشان از ده سال پیش، از بیست سال پیش بیشتر است . .. در زمینههاى علمى، هر کارى که زیرساخت آن در کشور موجود باشد، جوانهاى ما آماده هستند آن را انجام دهند. یعنى هیچ چیزى نیست که ما به جوانهاى دانشمندمان بگوئیم این را دنبال کنید و اینها بعد از اندکى نتوانند؛ مشروط بر اینکه زیرساختش موجود باشد...»
آقایمان به دانشجویان و قشر جوان ایران امید ویژه ای دارند . حواسمان باشد همه سعی مان را در تعالی اسلام و ایران و خوشحال کردن آقایمان بکار گیریم .
دوم : حضرت امام خامنه ای فرمودند : «یکى از برادران عزیزمان که اینجا خیلى خوب هم صحبت کردند، اول صحبتشان گفتند که اینجور داریم کار میکنیم تا بدانند هنوز کسانى هستند. این تعبیر «هنوز» را به کار نبرید. هنوز، معنایش این است که انتظار داشتید نباشد. نه، چنین انتظارى نیست . انتظار و توقع ما دربارهى مسئلهى انقلاب، خیلى فراتر از این حرفهاست. نگوئید هنوز کسانى هستند. بله، متن جامعه، متن انقلاب است...»
بله ، وقتی رهبرمان و مولایمان این گونه نسبت به جامعه مان نظر دارند – و البته نظر کاملا صحیحی هم هست – دلیلی ندارد برخی از ما ها سیاه نمایی کنیم و ...
اگر مشکلات جامعه را می بینیم ، باید انها در ذهنمان حلاجی کنیم ، بررسی کنیم و دنبال راه حل برای آن ها باشیم و وقتی راه حل را یافتیم ، مشکل را همراه راه حل آن بیان کنیم .البته بیان مشکلات جامعه به آن دسته از نخبگان و خواص که می توانند در چاره اندیشی به ما کمک کنند هم لازم و ضروری است .
سوم : «یکى از جوانهاى عزیز گفتند مثل اینکه نسل جدید اگر بخواهد مسئولیت را به عهده بگیرد، خودش باید وارد میدان شود. من اتفاقاً این را تصدیق میکنم، باید خودش وارد میدان شود؛ منتها وارد میدان شدنش به چه معناست؟ صلاحیت کسب کند؛ صلاحیت علمى، صلاحیت عملى، صلاحیت حضور در میدان. بعضىها هستند کار علمى هم کردهاند، عالم هم هستند، دانشمند هم هستند، اما اهل دردسرِ ورود در میدانهاى عملیاتى نیستند. اما اگر کسى میخواهد واقعاً به مسئولیتهاى کشور دست پیدا کند و این را براى خودش مهم میداند، نه خدمت را - بالاخره خدمت، اعم از حضور در مسئولیت است؛ حضور در مسئولیت هم یک جور خدمت است؛ البته خدمت مؤثرتر و عمومىتر و بهترى است - خب، این صلاحیتهائى لازم دارد؛ صلاحیت علمى هم لازم دارد، صلاحیت عملى هم لازم دارد، انگیزهى ورود در میدان هم لازم دارد . »
در این باره دیگر توضیح نمی دهم ...
البته صحبت های آقا همه اش نیازمند تفکر است و تدبر . بخصوص مطالباتشان از دانشجویان . تا به حال فکر کرده اید که چرا ایشان هفت سال پشت سر هم با دانشجویان طرح ولایتی دیدار داشتند و بعد از آن دیگر دیداری را قبول نکردند؟
همه دانشجویان ما باید ببینند که اقایمان چه خواسته و توقعی از قشر دانشجو و جوان دارند و سپس همان را با تمام توان انجام دهند . آن دو هزار نفری که دیدار رفتند ، نمادین است . سخنرانی آقایمان برای همه دانشجو ها و جوان ها ست .
متن کامل بیانات امام خامنه در دیدار با دانشجویان
التماس دعا – در این ایام استجابت دعا -
کلمات کلیدی:
بسم رب الاحد الاعلی ...
و امروز کمی گرفته ام ...
چرایش هم این است :
ما ها وقتی می بینیم که یک نفر مرتکب حرام می شود ، آن هم به طور علنی و در جامعه ، تذکر ( که واجب است )
نمی دهیم که هیچ ، اصلا به روی خودمان نمی آوریم .
انگار نه انگار که این کار حرام است . و انگار نه انگار تر که جامعه مان نامش اسلامی است و آن افراد هم در
شناسنامه شان نوشته است مسلمان !
و شدیدا باید تاسف خورد بر این مساله ...
نمی دانیم که اگر در جامعه ای امر به معروف و نهی از منکر فراموش شود چه می شود ؟
نمی دانیم که خدا دیگر حتی دعای نیکان شان را هم اجابت نمی کند؟
یعنی دیگر العبد ها و روح الله ها هم که بروند نماز باران بخوانند باران نخواهد بارید . دیگر دعای امثال حسنعلی
نخودکی ها و امثال رجبعلی خیاط ها اجابت نمی شود ...
و بد روزی است آن روز ...
اگر در ماه رمضان – خدای ناکرده – کسی روزه خواری کرد . ( یعنی در ملا عام و در جامعه ) باید به او متذکر شد . اگر عذری دارد برای روزه نگرفتن ، باعث نمی شود در جامعه روزه اش را بخورد .
دیگر بطری آب دست گرفتن در ماه رمضان و در خیابان راه رفتن که معنی ندارد .
حتی بچه ها ...
با 3-4 ساله ها نیستم ولی با بزرگتر از پنج ساله ها را دیگر چرا طوری تربیت نکرده ایم که نباید در ماه مبارک روزه خواری کرد ؟
بستنی خوردن آن هم وسط خیابان ... ؟
روزه کله گنجشکی که قدیم تر ها بچه می گرفتند کاملا از این حدیث پیامبر (ص) بود که می فرمودند فرزندان
خودتان را از همان پنج شش سالگی به خواند نماز عادت دهید . و انگار بعضی ها کلا از یاد برده اندش ...
باید این مسائل را تذکر دهیم ...
و اگر ندهیم ....
کافی است کمی تفکر کنیم ...همین .
کلمات کلیدی:
آقا سلام ...
سر سفره خدا نشسته ایم و ساقی شمایید .تشنه ی عشقیم و ساقی شمایید . کویر دلمان خشکیده تر می شود روز به روز
و شما سحاب رحمتید . نگذارید دست خالی و خشکیده دل و لب تشنه از این سفره بر خیزیم .
گفته اند آنجا که کارت گره کور خورد و امیدت از همه نا امید شد ، باز هم بدان ، شیعه صاحب دارد . شیعه مولی
دارد . صدایش بزن ، بگو یا ابا صالح ادرکنی ، بگو یا اباصالح اغثنی . و بدان و مطمئن باش که می آید و ...
آقا جان الان می گویم...
می گویم : « یا اباصالح المهدی ادرکنی ، یا اباصالح المهدی اغثنی »
آقاجان دیگرطاقت ندارم . دیگر تاب دوری شما را ندارم . خسته شده ام زیر بار این همه گناه !
یاری ام کنید. یاری ام کنید تا لایق شوم . لایق یک گوشه چشم شما ، لایق یک لحظه دیدار با معرفت روی زیبای
شما.
یاری ام کنید ...
کلمات کلیدی:
قدم به کربلا که بگذاری دلت می خواهد تمرین تشنگی کنی،عطش را حس کنی،یا شاید هم رویت نمی شود که در کنار علی اصغر باشی و... .هرچه هست دلت تشنگی می خواهد.اما هرچه می گذرد-انگار دست خودت نیست-نگاهت پی آب می رود.پی میدان مشک.پی کلمن های آب بین الحرمین،پی بطری های آب خنک..و مدام تشنه تر می شوی..زبانت خشک و گلویت بی تاب.اما ته دلت می فهمی که تشنه آب نیستی.میدانی که آب هم آب می گوید.تشنه ی جر عه ای...آن لحظه هست که تشنگی را بهانه می کنی و رهسپار حرم سقا می شوی.به امید آنکه سیرابت کنند..
ظرف کوچکت را باشرم می آوری،می دانی که ظرف کوچک تو در برابر مشک علمدار ذره ای در برابر اقیانوس است.دست دلت می لرزد نمی دانی از کوچکی ظرفت هست یا از عطر مست کننده ی مشک.اشک هایت تند تند می ریزد و می گویند از تشنگی ات.می دانی دوباره داغ علمدار را تازه می کنی اما آنقدر تشنه ای و آنقدر تعریف عمو را شنیده ای که دل را به دریا میزنی و می گویی از عطشت..از داغ عطشت... علمدار،علمدار است.بزرگوار است.آقاست.نگاهی به ظرفت نمی کند.مشک را بر دهانت می گذاردو سیرابت میکند.میدانی سیراب چه؟؟سیراب تشنگی...
رمضان هم برای خودش کربلایی ست.می خواهی تمرین کنی تشنگی را.عطش را.لحظه افطار ظرفت را می آوری اما تشنه ترت می کنند...
خدایا خودت میدانی کوچکیم را،اگر رها شوم زود گم می شوم...
به نقل از وبلاگ حرم (سائل)
کلمات کلیدی:
و انه بسم الله الرحمن الرحیم
می نویسم ، خواهم نوشت.
اما این نوشته ها نه از آن روست که گمان برده ام توانایی نوشتن دارم . نه ، بلکه بیش از دیگران واقفم بر آنکه نوشتن کار همچون منانی نیست .
بر آن شدم ، حال که نمی توانم آنگونه که باید بنویسم ، حداقل تمام نیروی خود را تا آنجا که ممکن است بکار گیرم. نیز از دل نوشته های زیبای
دیگران هم حتما استفاده خواهم کرد.
و البته می دانم و توقع چندانی ندارم که روزی صد هزار بیننده داشته باشم . ( از همین روست که این سراچه مجازی را در حیطه سراچه های شخصی
جای می دهم . نه سیاسی اجتماعی و نه مذهبی و نه ...)
اما افسر ، افسر است . وظیفه ای دارد ، در حد توان خویش و باید همان را به نحو احسن انجام دهد.
_____________________________________
بعد نوشت : شاید بیشتر برای دل خودم باشد که می نویسم . شاید هم نه برای رضای خدا باشد . اما از خدا می خواهم هر چه هست ( نوشته ام ) مرا در آنچه که دوست می دارد موفق گرداند.
التماس دعا! ( آن هم در این ایام استجابت! )
کلمات کلیدی: