بسم الله الرحمن الرحیم .
پیش نوشت 1: آدم که همه اش نباید ننویسد ! گاهی هم باید بنویسد . این از دلیل نوشتن مان !
پیش نوشت 2: خیلی این نگاشته ها مان را جدی نگیرید ، شاید اصلا برای خالی کردن خودمان باشد . ( خالی کردن خودمان نسبت به اوضاع و احوال پیش آمده برایمان ...)
نگاه اول : اول سال ، هنگامی که مقام معظم رهبری ( امام خامنه ای ) گفتند امسال سال جهاد اقتصادی باشد ، همه چیز را می شد تصور کرد ، غیر از دو پدیده شگرف اقتصادی. یکی شدت گرفتن ( و به نوعی به نقطه جوش رسیدن ) تحولات اقتصادی غرب و دیگری اختلاس سه هزار ملیارد تومانی .
نگاه دوم : در باره بحران غرب ، باید کمی در تاریخ ایالات متحده و کلا نظام سرمایه داری به عقب برگشت ، اعتصابات و بحران های مالی را که 5 سال یکبار (!) در نظام اقتصادی سرمایه داری رخ می دهند را بررسی کرد و بعد به تماشای این آشفته بازار نوین اقتصادی پرداخت . تازه آن هم تماشا ، که تحلیل چنین واقعه ای که تقریبا می خواهد با فروپاشی شوروی ( البته از جهاتی ) مقابله کند نگاه دقیق تر و وقت بیشتری میخواهد .
بنده که شخصا بر آن نیستم که به تحلیل یا توصیف نظام سرمایه داری و آنچه در حال وقوع است بپردازم . ( البته حداقل الان ) اما اندکی از مشاهدات خود را در در این سراچه به جا می گذارم ، شاید بعد تر ها به دردم بخورد .بعد تر هایی که خواستم شدت ضعف (فعلی ) خود را در مشاهده و تحلیل سیاسی و اقتصادی و ... به خود متذکر شوم .
تا به امروز مردم جهان غرب بار ها به سیاست های اقتصادی نظام حاکم بر جامعه خود اعتراض کرده و به خیابان هم ریخته بودند . یا آب جوش به شان داده بودند ، یا حقوقشان را زیاد کرده بودند . اما این بار نه آب جوش و اضافه حقوق در کار است و نه بازگشتی به خانه ( ظاهرا ) .این بار باتومِ (!) ساندیس خورانِ (!) نظام سرمایه داری است و فریاد «الشعب یرید اسقاط وال استریت (!) » یعنی اوضاع جدی تر است از قبل تر ها . این بار نه فقط یک طیف جامعه ، که ( به قول خودشان ) نود و نه درصد جامعه غرب در صدد در آمدن جلوی یک درصد است . البته یک درصدی که همه پول در اختیارش است . فعلا که خبری از اظهار نظر های دکتری سران قدرت مند غرب نیست . ( البته قدرت مند را منظورمان قدرت مند در اظهار نظر بود . ) در این آشفته بازار اقتصادی ، چه کار به کار ایران دارند ؟ این خودش یک تحلیل می طلبد ، آن هم از نوع دکتری ! در سطح ما جوجه وارد (!) ها نیست .
نگاه سوم : اما از این چند جانبه وارد شدن امریکا ( و البته متحدان پنهانش ) معلوم است که این هم برگ برنده ایست که مانده بود است تا الان . اهرم های مختلف فشار سیاسی علیه ایران و تهدید نظامی آن هم با اعلام آمادگی اسرائیل و بهانه داشتن عربستان سعودی برای این کار به علاوه ترجیح این حمله برای کشور های عربی حوزه خلیج ( همیشه ) فارس و ... همه و همه دست به دست هم داده اند تا ایران را در این بازی ساسی زمین بزنند و البته شکست بدهند .
کشور های عربی آن هایی که در گیر انقلاب اند ، که هیچ .( بحرین را نیرو های عربستان اداره می کنند !) اما آن هایی که بیم انقلاب در کشورشان می رود ، شاید به خاطر احساس خطر از اثر گذاری های ایران بر روی مردم شان ، حمله به ایران باب میلشان باشد . در باره عربستان هم ... هیچ! ننویسیم بهتر است از این که بخواهیم دوباره بگوییم این سگ پیر و (بیشتر ) اطرفیانش همه کینه به دل اند از آن ایام غدیر و برای این هم که شده می خواهند تلافی کنند ...اما ...
نگاه سه و نیم اُم : خلاصه این که (ریس جمهور ) امریکا به جای این که بخواهد کمی هم که شده در باره شلم شوربای اقتصادی و احتمال سقوط ساختمان بورس اش نظر بدهد و اعلام موضع بکند نشسته است و دنبال قاتل سفیر عربستان در آمریکا می گردد که از قضا ایرانی از آب در می آید ! آن هم با پشتیبانی و حمایت و برنامه ریزی گروهی کینه توز به نام « سپاه قدس پاسداران انقلاب اسلامی » . حالا برنامه چیست ؟ برای دفاع از حقوق مظلومان جهان و پدید آورندگان مستضعف نظم نوین جهانی (!) باید برنامه ای ریخت برای «ترور» فرمانده بی رحم سپاه قدس ایران ! البته همه جهان مستحضرند که این ترور ، یک ترور مصلحتی است و برای سلامتی و امنیت سران بی پناه صهیونیسم جهانی و منافع انسانی ایالات متحده و رژیم خوش نیت صهیونستی لازم است . از این روست که این دوستان به شدت در صدد اند هر چه سریعتر به این مهم نایل آمده و در همین راستا ، سعی می کنند طرح محکومیت کشور خون خوار جمهوری اسلامی ایران ، به هر نحو که شده به شورای حکام ، شورای امنیت ، شورای حقوق بشر سازمان ملل و ... رسیده و به مهر تصویب این مجامع مزین گردد !
کمی هم از زبان آن طرفی ها باید سخن گفت دیگر ... نمی شود که هی یک طرفه به غازی (!) رفت .
نگاه چهارم : چندی پیش ، به مناسبت حضور یکی از سخنرانان معروف ( در فضا های دانشجویی ) در دانشگاهمان به دنبال کلیپی در باره حوادث اخیر در آمریکا بودیم که برخوردیم به کلیپی در سایت رجا که بعد تر در فارس هم دیدم اش . و بعد تر هم کامل تر اش را در تلویزیون و در میانِ برنامه های دیروز امروز فردا ( در باره وال استریت ). اصلا این که این کلیپ را کجا دیده ام که مهم نیست . مهم محتوایش است که داشت فضای حاکم را در کشوری مدعی ( که کم است حاجی ! پرچم دار و خط نگه دار جبهه مبارزه در راستای نیل به ) حقوق بشر ، بررسی می کرد . صحنه های برخورد های لطیف پلیس ایالات متحده با معترضان به نظام سرمایه داری ! و حتی برخورد هایی هم راستا با اصل حمایت از خبرنگاران ! ( همراه با اهدای کارت طلای پنج ستاره ).
شرح بیشتر : مشروح آنکه ساندیس خوران محترم نظام کاپیتالیستی و مردان اِن وای پی دی ( New York Police Department ) برای این که معترضان محترم را از دزدان قاچاق چی تصفیه کنند ، چند نفری ( به سبک برره ای ها ) می پریدند روی یک بنده خدایی ( احتمالا همان دزدِ قاچاق چیِ مغتششِ .... ) . یک پیر مردی را دیدم که بنده خدا را کشیدند ، روی زمین و بردندش . این یکی را خودم هم دلم لرزید ، دو دختر معترض بودند که داشتند گریه می کردند و دستهاشان را مانند کور ها جلوی صورتشان گرفته بودند تا به دیوار نخوردند . پلیس هم با آن تور های قرمزش دورشان گرفته بود که کسی یک هو نرود کمک این عناصرِ دزد . می گفتند اسپری فلفل اش اگر اصل باشد این طوری میشود ! ما نمی دانیم ...
نمی خواهم سیاه نمایی کنم و بگویم پلیس آمریکا یک سازمان کثیف است و ... نه . اما آماری که دارد از این ( به قول خودشان ) دپارتمان در می آید خودش سیاه نمایی است . کلیپ هایی که درز می کند و ... . خشونت در پلیس آمریکا دارد ( کمی تا قسمتی ) بیداد می کند . نژآد پرستی هم ایضا .
نگاه آخِر : حرف این بود که آقا جان یک خط مشیی را ترسیم می کنند ، اما پایش که می افتد همه جوره خلافش را عمل می کنند ! فکر کرده اید ، این همه که ریس جمهور ( اوباما ) و وزیر امور خارجه ( کلینتون ) درباره نفی خشونت در لیبی گفتند ، در سوریه می گویند ، چرا یک کلمه در باره خشونت وحشیانه ای که دارد در بحرین از سوی رفقا شان اعمال می شود حرف نمی زنند ؟ فکر نمی خواهد که ، اصلا از اولش هم معلوم بود ، این ها با انقلاب علیه منفعشان مخالفند . اصلا اگر عقلشان سالم باشد باید مخالف باشند . ( در سلامت عقلشان که شک داریم از کجا می فهمند این ها را خدا داند...) لیبی را هم وقتی مخالفان خوب پیشوری کردند و در معادلاتِ سرانِ غرب پیروزی شان حتمی بود ، سران با خود گفتند که بیایید یک طرحی تصویب کنیم بزنیم به لیبی ، هم کلی حال می دهد هم این که کلی نفت دارد . بعد از تماشای ترکیدن یک هویی ساختمان ها و زیر بناهای لیبی ، دور هم چند تا چاه نفت می زنیم به بدن ... آی حال می دهد ... ( یک چیزی تو مایه های سه هزار ملیارد تومان خودمان است – با کم و زیادش - )
آی گفتی ... سه هزار ملیارد تومان ...پیامک هایش را که بخوانی تازه عمق فاجعه را می توانی حس کنی که دارد می سوزد ...
کلمات کلیدی: