بسم الله الرحمن الرحیم
پیش نوشت :
ایده ی محتوای نهمین ارسال این سراچه ، بعد از دیدن فیلم سینمایی جدایی نادر از سیمین ، به ذهنم خطور کرد .
هر چند قبل تر ها در باره اش زیاد فکر کرده بودم . اما فرصتی نشده بود تا آن را مکتوب یا مدون کنم .
این جمله آخرم را یک بار دیگر که خواندم ، دیدم شبیه جملات آن نویسندگان قهار و صاحب نظران بی مثال است . که بعد از مدتی نظری از نظرات گهر بارشان را به جامعه بشریت هدیه می دهند .
اما این نگاشته ما از آن دسته نیست ! قبل تر ها بسیاری از فلاسفه و اهالی عقل بر آن حاشیه زده اند یا اصلا در آن صاحب مکتب اند . حال اما ما می خواهیم لختی بر ایده های بزرگان اسکی کنیم . تا شاید از درگاه ما قسمتی از خلق خدا ببینند و بخوانند ....
ارزش ... ارزش مند ... خوب ... عالی ... محبوب و.... این ها کلماتی هستند که روزانه در توصیف پدیده های مختلف می شنویم شان . ما در نظر ابتدایی به هر آنچه راضی مان کند و در دل از وقوع ( یا وجود ) آن خرسند باشیم ، می گوییم «خوب» . همین لفظ «خوب» هنگامی که در علم فلسفه بحث می شود از آن با عنوان « ارزش » یاد می کنند .
کلمه « ارزش » در موارد مختلف و معانی مختلف بکار می رود . اما وجه مشترک همه این معانی عناصر « مقایسه » ، « سنجش » و « مطلوبیت » است . تفاوت این معانی ، صرفا در قیود خاصی است که به آن ها زده می شود . مثلا ارزش هنری ، ارزش معنوی ، ارزش مادی و ...
یکی از مباحث مهم در میدان مباحثات فلسفی ، بحث در باره نسبت ارزش و واقعیت است . لازم است سه اندیشه متفاوت در این باره را متذکر شوم :
1- عینیت ارزش و واقعیت : همه آنچه ما آن را ارزش می خوانیم ، مثال خارجی دارد و به یک امر یا موجود یا ... خارجی مربوط می شود . حتی بر خی معتقد اند که ارزش های اخلاقی مانند «خوبی» ، «بدی» و ... هم ما بازای خارجی دارند .
2- جدایی ارزش ها از واقعیات : ارزش به طور مطلق از واقعیت جداست . ارزش ها به طور کلی بر می گردند به سلایق و احساسات افراد و شاید از دید یک نفر ، امری ، ارزش ، و از دید دیگری ، همان امر ، ضد ارزش باشد . نتیجه آن که همه ارزش ها و ضد ارزش ها بسته به قرار داد های اجتماعی ، یا حتی فردی اند .
3- ارزش ها مفاهیمی فلسفی اند : ارزش ها هرچند ما بازای خارجی ندارند ، دارای منشاء خارجی اند .
ارزش های فلسفی از تلائم و تناسب میان دو امر خارجی و واقعی ، به دست می آیند . مانند عمل اختیاری انسان و کمال حقیقی او . اعمال اختیاری انسان همه در کمال حقیقی او موثر اند . برخی انسان را به کمال حقیقی ، نزدیک و برخی دور می کنند .
این اندیشه به نوعی است ، که حتی عده ای از زیبایی شناسان هم ارزش های زیبایی شناختی را از نوع فلسفی می دانند . یعنی این که زیبا بودن یا زشت بودن یم اثر هنری نه فقط تابع سلیقه افراد ، که متناسب با واقعیت و ماهیت آن اثر هنری است . البته نه عین آن اثر .
امری که پذیرفتن آن در نگاه اول اندکی دشوار است .
البته برخی می گویند ، «خب حالا این همه را گفتید ، چرا یک چیزی این جا ارزش است و در عین حال ، مثلا در آمریکا ضد ارزش ؟ آیا این ناشی از اختلاف سلایق نیست ؟ و آیا با این وجود نظر شما ( همان نگاه سوم به مساله ارزش ) باز هم صحیح است ؟ »
این دسته از افراد باید بدانند که این اختلاف نظرات ممکن است ناشی از تفاوت ( یا کاستی ) در باور های ناظر به واقع یا در تشخیص مصادیق باشد . مثلا همه به بد و ضد ارزش بودن ظلم واقفیم ، اما این که اتفاق مورد بحث ظلم است یا نیست شاید محل اختلاف باشد . وجود اختلاف در ارزش ها را وقتی می توان ناشی از جدایی ارزش از واقعیت دانست ، که اثبات شود ، اگر همه مردم دنیا تعلیم داده شود و یک نوع تفکر کنند ( حالا هر نوعی - که البته تفکر و اندیشه اسلامی بهترین و قوی ترین اندیشه ها است - ) آیا باز هم این اختلاف در ارزش ها وجود دارد ؟
کلمات کلیدی: